چند نفر این طوری ان؟
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۷ ب.ظ
گفت از پدرت برام بگو.
بعد از یه مکث چند ثانیه ای گفتم:باباممم.....خب،زیاد اهل حرف زدن نیست.کارمنده،صبحا از هفت تا ظهر میره سرکار بعد ناهار میخوره و استراحت میکنه و دوباره میره سرکار تا هشت،نُه شب...
+ واقعا؟!
*آره
+هر روز؟!
*بابای من حتی جمعه ها هم میره سرکار!
+چرااا؟
*آخه کارشون خیلی زیاده.نه مثل بقیه کارمندا کار الکی،خودم دیدم واقعا کارشون زیاده.
بعد از اون حدود ده دقیقه با سوالایی که ازم پرسید واسش راجع به پدرم توضیح دادم و تمام.
اون مکالمه ی بالا کل تعریفِ من از پدرم بود.
۹۵/۰۱/۲۸